در هر دورهای از تاریخ، برای تضعیف امت اسلامی از درون، همواره فتنهای فکری سر برآورده است؛ گاه این فتنه به نام دین، گاه در پوشش ملیگرایی، و گاهی نیز با شعار استقلال سیاسی ظهور کرده است. در روزگار ما نیز همین فتنه، به دو شکل تازه پدیدار گشته است: از یکسو تفسیر افراطی اندیشه خوارجی، و از سوی دیگر توطئههای فکری و سیاسی فتنه هند. پیوند این دو، امروزه به بزرگترین چالش برای امنیت منطقه و ثبات پاکستان تبدیل شده است.
تاریخ اسلام گواهی میدهد که خوارج همواره به نام اسلام، به خود اسلام آسیب رساندهاند. آنان از پیام اصیل دین منحرف شده، راه افراط و تفریط پیش گرفتند و خون مسلمانان را مباح دانستند. امروزه پژواک همان افکار خوارجی در درههای افغانستان شنیده میشود؛ جایی که به نام شریعتی خودساخته و افراطیگری، امت اسلامی را به جنگ و ستیز با یکدیگر کشاندهاند.
پس از جهاد علیه شوروی، زمانی که قدرتهای جهانی به منافع خود دست یافتند، همان تفکر جهادی که روزی نماد آزادی بود، رفتهرفته به نفع منافع گروهی و فرقهای تجزیه شد. این تجزیه، امروز به شکل اقدامات مسلحانه علیه پاکستان و بیاعتمادی فکری در میان مسلمانان جلوهگر شده است.
این کشمکش فکری، به وضعیتی انجامیده است که امروزه میان پاکستان و افغانستان تنشی بیسابقه حکمفرماست، و در عین حال نزدیکی و همسویی افغانستان با هند نیز به گونهای است که پیشینهای برای آن نمیتوان یافت. وزیر خارجه افغانستان، مولوی وکیل احمد متوکل، در دهلی نشسته و به زبان هند سخن گفته است. بیانیه مشترک آنان چنان جانبدارانه و دور از واقعیت بود که وزارت خارجه پاکستان ناگزیر شد به آن بهطور رسمی اعتراض کند.
میان پاکستان و افغانستان تاریخی از تنشها وجود دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
در سال ۱۹۴۷، افغانستان تنها کشوری بود که از بهرسمیت شناختن پاکستان سرباز زد. در سال ۱۹۴۸، هند برای بیثبات ساختن کشور نوپای پاکستان، از فقیـر ایپی(یکی از رهبران گروه جدایی طلب در آن زمان) در منطقه وزیرستان شمالی حمایت کرد و او را با افکار خوارجی تغذیه نمود. این افراد به نیروهای پاکستانی حملهور شدند، اما در ادامه و به توصیه مفتی اعظم فلسطین، اعلام پشتیبانی از پاکستان کردند.
در اکتبر ۱۹۵۱، یک تبعه افغان، قائد ملت، لیاقت علی خان (وی نخست وزیر وقت پاکستان بود)را به شهادت رساند. در سال ۱۹۶۰، نیروهای نظامی افغانستان به منطقه باجور (یکی از مناطق مرزی بین دو کشور)حمله کردند، اما این یورش با پاسخ قاطع ارتش پاکستان ناکام ماند. در جنگ ۱۹۶۵ میان پاکستان و هند نیز، افغانستان به منطقه مَهمند(یکی از مناطق مرزی بین دو کشور) در خاک پاکستان حمله کرد که این تهاجم نیز با یاری قبایل محلی دفع گردید.
بر خلاف رفتار افغانستان، برخورد پاکستان همواره دوستانه بوده است. میلیونها پناهجوی افغان در پاکستان پناه داده شدند، که این مهماننوازی مشکلات اجتماعی فراوانی نیز در پی داشت. تروریسم و مواد مخدر، از جمله "هدایای" این میزبانی به شمار میآیند.
اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که سازمانهای اطلاعاتی هند، برخی گروههای تندرو فعال در افغانستان را از لحاظ مالی و فکری پشتیبانی میکنند. هدف تنها یکی است: بیثبات ساختن پاکستان تا رؤیای برتری هند در آسیای جنوبی محقق شود.
اینگونه به نظر میرسد که فتنه خوارج و فتنه هند، دست در دست یکدیگر نهادهاند؛ یکی به نام دین، فساد میپراکند و دیگری به نام سیاست. یکی چهرهی دین را مخدوش میسازد، و دیگری وحدت امت را. اما هر دو یک هدف دارند: پاکستان، کشوری که هم یک دولت مبتنی بر ایدئولوژی است و هم امیدی برای جهان اسلام.
در سالهای اخیر، اقدامات تروریستی علیه پاکستان، حملات مرزی و تبلیغات فکری که از خاک افغانستان صورت گرفتهاند، در حقیقت تجسم عملی همان پیوند و همدستیاند. واقعیت آن است که تمامی این رخدادها تفسیرهای نوین از اندیشه خوارجی هستند که نیروهای دشمن، برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود، بهرهبرداری از آنها را آغاز کردهاند.
برای پاکستان لازم است که جبهه فکری خود را تقویت کند؛ باید در مدارس دینی و دانشگاهها، خط فکری روشنی در قبال تفکر خوارجی ترسیم گردد، تا نهادهای آموزشی بتوانند در صف مقدم مقابله با این اندیشه قرار گیرند. نیروهای مسلح پاکستان برای مقابله با این فتنه، اقدامات عملی مؤثری انجام دادهاند. افسران و سربازان، جان خود را در این راه نثار کردهاند، اما اکنون زمان آن فرا رسیده است که این مسئله بهطور پایدار حل شود تا دیگر جوانان قربانی این نبرد نشوند.
همچنین، باید سیاست مداخله در امور داخلی افغانستان به پایان برسد.
سرزمین پاکستان نباید میدان نبرد رقابتِ میان قدرتهای جهانی گردد. اگر آمریکا ما را وسیلهای برای تصرف پایگاه هوایی بگرام قرار دهد و ما بار دیگر در تحقق نیات و مقاصد آمریکایی تسهیلکننده باشیم، این بازیای خطرناک خواهد بود که جز ویرانی برای پاکستان چیزی در پی نخواهد داشت.
پیوند فتنهٔ خوارج و فتنهٔ هند موقتی نیست؛ این آزمونی فکری و تمدنی است. این، آزمایشی است برای بصیرت و استقامت رهبری پاکستان. اگر راه خویش را در پرتو قرآن و سنت معیّن کنیم، نه خوارج باقی خواهند ماند و نه توطئههای هند موفق خواهند شد. پاکستانِ پدیدآمده به نام اسلام، انشاءالله بار دیگر بهعنوان نمادِ اتحادِ امت، صلح و عدل سربلند خواهد شد.[1]
نویسنده: پیر فاروق بہاو الحق شاہ
ترجمه:م.ع.م
منابع: روزنامه جنگ
[1] . https://jang.com.pk/news/1519287
نظر شما